پایان کلاس اول کاوه ، دست نوشته و بندر گناوه

ساخت وبلاگ

 

این دست نوشته بسیار زیبا  که ابیاتی اخلاقی از غزل های حافظ و گلستان و بوستان سعدی است و قدمتی بیش از صد و هجده سال دارد را سی سال پیش  من در بین کتاب های قدیمی خانه پدر بزرگ پیدا کرده بودم،

اما گم شد که هفته پیش لای یک کتاب دوباره پیدا کردم و اینجا عکسش را می گذارم.

این خط خوش احتمالا متعلق به پدر شوهر عمه ام می باشد که میرزایی بسیار زبردست با نام خانوادگی راقمی بود. روحش شاد

 

 

 

 

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

 

ز وصل روی جوانان تمتعی بردار

که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر

 

نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جو یی

که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر

 

معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم

که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر

 

بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم

اگر موافق تدبیر من شود تقدیر

 

چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند

گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

 

چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک

که نقش خال نگارم نمی‌رود ز ضمیر

 

بیار ساغر در خوشاب ای ساقی

حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر

 

به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار

ولی کرشمه ساقی نمی‌کند تقصیر

 

می دوساله و محبوب چارده ساله

همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر

 

دل رمیده ما را که پیش می‌گیرد

خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر

 

حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ

که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر

 

و این حکایت گلستان سعدی:

 

دروغ گفتن به ضربت لازم ماند که اگر نيز جراحت درست شود نشان بماند. چون برادران يوسف عليه السلام که بدروغي موسوم شدند، نيز بر راست گفتن ايشان اعتماد نماند
قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جميل
يکي را که عادت بود راستي
خطائي رود در گذراند ازو
وگر نامور شد بقول دروغ
دگر راست باور ندارند ازو
 

دریای بندر گناوه در آخرین هفته ی اردیبهشت ماه ۱۳۹۷

یک تبسم کافیست!...
ما را در سایت یک تبسم کافیست! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pppooonnnyyyo بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 10 مرداد 1397 ساعت: 13:01